توضیحات
حسین(ع) از دین ات نمیپرسد کافیست عاشق باشی
وارتوش، زن میانسال ارمنی، دو سال پیش بود که به خاطر مشکلی که دخترش داشت، به پرچم امام حسین(ع) متوسل شد و حاجت اش را گرفت.
وارتوش، زن میانسال ارمنی، دو سال پیش بود که به خاطر مشکلی که دخترش داشت، به پرچم
امام حسین(ع) متوسل شد و حاجت اش را گرفت. دخترش در پی عشقی نافرجام در دام اعتیاد گرفتار شد و تا مرز نابودی پیش رفت. در همان اثنا بود که محرم با آن حال و هوای خاص خودش از راه رسید. محله مجیدیه هم از قافله عزاداران حسینی عقب نماند. وارتوش مادری از همه جا مانده و دل شکسته، رهایی فرزندش را از «حسین(ع)» طلب میکند، چیزی نمیگذرد که دخترش با پای خود به آغوش مادر و خانه بازمیگردد و حالا او یک حسین بر لب میگوید و صد حسین از دل. حسین غیرممکنی را برایش ممکن کرده بود که او حتی در خواب هم نمیدید. از همان موقع نذر میکند هر سال دهه اول محرم وقف حسین شود و به عزاداران حسینی خدمت کند. خواهر وارتوش هم به عزاداران چای و خرما میدهد. داستان ارادت وارتوش به امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) آنقدر برایم عجیب بود که امسال دوباره با فرارسیدن ماه عزای حسین خاطره آن عشق و این سردرگمی به سراغم آمد.
«حسین» زندگیمان را زیرو رو کرد!!
بازهم محله مجیدیه و وارتوش! میروم تا پای صحبتش بنشینم و از زبان خودش بشنوم. این بار اما سیروش خواهر وارتوش و نازلی دخترش هم هستند. حالا آنها از پردههای دیگر ارادتشان به باب الحوائج (حضرت ابوالفضل) سخن میگویند. از رازهایی که برای آنهاست و حسین و عباسشان! راز زنجیرزنیها، سینه زنیها، گریهها و مویهها و نذریها. از حرفهای مگویی که هر دل آگاهی را به فکر فرو میبرد و هاج و واج میکند. دخترش ازدواج کرده و از زندگیاش راضی است؛ دامادشان آقای جوانمردانیان به همراه پسرخالهها آرامیس و آندو هر تاسوعا در صف زنجیرزنان پیشقدم اند. خاله خانم هم که چای نذری میدهد.
خاله سیروش خودش در محله نارمک زندگی میکند، اما بیشتر اوقاتش را در این دهه در منزل خواهرش میگذراند. با همان لهجه ارمنی - فارسی میگوید: محرم زن و مرد ندارد، مسلمان و غیرمسلمان هم نمیشناسد، محرم همه حسینیاند، ابوالفضلیاند! هر سال تاسوعا و عاشورا بچههای ما همراه بچههای هیأت محله مان میشوند و چه تماشایی است سینهزنی پسرم در هیأت عزاداران حسین. حسین بر دلها امیری میکند، او پادشاه دلهاست، عباس قلبها را با خود میبرد....
خاله خانم طوری زبان حال گرفته، از هزار روضه حزین تر، بارها در میانه صحبتهایش همه بغض میکنیم و اشکها ناخودآگاه جاری میشود.
خانم وارتوش از همسایه شان مادام هم تعریف کرد. مادام هرسال تاسوعا و عاشورا نذر آش دارد و در میان دسته عزاداران آش پخش میکند. حتی هر سال برای حضرت عباس(ع) گوسفندی قربانی میکند و به تکیه محلمان میدهد.
وارتوش وقتی تعجب مرا میبیند، میگوید: چرا تعجب میکنی، ما هم امام حسین را دوست داریم و ادامه میدهد: حالا چند روز دیگر هم صبر کن بیا محله ما ببین نزدیک تاسوعا و عاشورا که میشود برای امام حسین چه کار که نمیکنند. حسین برای همه است دخترم.
خاله خانم که تعجب من برایش عجیب است خیلی خونسرد چایش را سرمیکشد و ادامه میدهد: ببین! ما امامها را خیلی دوست داریم. یک چیزی بگویم راحتت کنم. من و دخترانم هر وقت در زندگی مشکلی پیدا میکنیم، یک بلیت رفت و برگشت هواپیما به مشهد میگیریم. میرویم٬ حاجتمان را میگیریم و میآییم.
خیلی عجیب بود. خاله خانم نگفت حاجتمان را میگوییم و میآییم٬ گفت میگیریم و میآییم!!
نازلی – دختر وارتوش- بارها درمیانه صحبتهای مادر و خاله اش تکرار میکند« حسین زندگی ما را زیر و رو کرد.» کارمان در محله مجیدیه تمام میشود و با انقلابی درونی از وارتوش و خاله خانم و نازلی خداحافظی میکنم.
«حسین» شجاع داماد ایرانیان جاودانه است
محله ویلا مقصد بعدیام است؛ جایی حوالی کلیسا! از ارامنه ساکن در خیابان ویلا درباره حال و هوای محرم پرس و جو میکنم. برخی هاشان میگویند ما به همسایگانمان، عقاید و افکار و مراسمشان احترام میگذاریم همانطور که آنها برای ما احترام قائلند. ما سالیان سال است که درکنار مسلمانان به خوبی و خوشی زندگی کرده ایم. برخی دیگرشان که جوانتر هستند و با جوانان هیأت محل دوستی دارند، از مراسم هیأت ابوالفضل محله ویلا و تکیهای که هرشب چاییاش به راه است با هیجان و
ذوقزدگی حرف میزنند؛ از رفاقتشان با بچههای هیأت و رفت و آمدی که به خاطر دوستانشان به تکیه دارند. اینکه دوستانشان در این ایام در بست در اختیار تکیه و هیأت هستند هم به یکدیگر
تکه پرانی میکنند.
مهرشاد بزرگی از اقلیت زرتشتیان میگوید: هرساله با شروع محرم بسیاری از زرتشتیان همپای مسلمانان به عزاداری میپردازند. شیوه عزاداری زرتشتیان با شیعیان کمی متفاوت است. آنها در آیین خود، پوشیدن لباس سفید را مقدس میدانند. زنان و مردان سپیدپوش زرتشتی، با حضور در آتشکده گردهم میآیند و برای امام حسین(ع) و یارانش به سوگواری میپردازند. آنها امام حسین(ع) را داماد ایرانیها میدانند، چون پس از جنگ اعراب و ایران در اواخر دوره ساسانی، شاهدخت شهربانو به همسری فرزند علی(ع) درآمد. آنها به داشتن داماد شجاعی چون امام حسین(ع) افتخار میکنند.
داخل کلیسا میشوم. وقتی به یکی از اعضای شورای کلیسای ویلا علت ورودم به کلیسا را میگویم، با اشاره به اینکه محرم و عاشورا مختص مسلمانان شیعه نیست، میگوید: حسین(ع) متعلق به همه انسانهای آزاده و عدالت جوست. عاشورا فرهنگ ظلم ستیزی در برابر دشمن است و حسین(ع) کشته راه انسانیت و حق است. اگرچه در آن زمان به ایشان ظلم شد، اما نهضت عاشورا نافرجام نماند و امروز از این قیام همه انسانهای دربند ستم الگو میگیرند.
او اشارهای هم به نذریهایی که ارامنه در ایام محرم میدهند، میکند و ادامه میدهد: بسیاری از ارامنه تهران روزهای تاسوعا و عاشورا نذری میدهند و این نذری را به روح شهدای کربلا هدیه میکنند.
این عضو شورای کلیسا تصریح میکند: عاشورا قیامی سترگ است که هرگز از دل و جان و خاطر تاریخ پاک نمیشود و تا ابد ماندگار خواهد ماند.
مقصد بعدی ام برای یافتن پاسخ کنجکاوی و سؤال یکساله جایی نیست جز «هیأت ثارالله»! حسینیهای در ضلع غربی میدان هفت تیر. وقتی نسبت به نام هیأت ثارالله حساس شدم که وارتوش در صحبتهایش اشارههایی به آن داشت و آن هنگام مطمئنتر شدم که باید به ثارالله بروم که بچههای خیابان ویلا هم نشانی هیئت
ثارالله را دادند.
جوانها مشغول بستن ریسهها و نصب پرچمها و برپا کردن تکیه و ریش سفیدها هم در حال رتق و فتق امورند؛ از احترام جوانترها معلوم است که اینها بزرگان هیأتاند. وقتی درباره هیأت از افراد حاضر میپرسم همه نشانی حاج آقا اقبالی را میدهند. حاج آقا اقبالی پیرغلامی با موها و محاسن سپیدرنگ، قدی خمیده اما سرزنده، پای یکی از داربستها ایستاده و کمک میکند تا بنر هیأت نصب شود. جلوتر میروم و خودم را معرفی میکنم. با رویی گشاده مرا دخترم خطاب میکند و به داخل ساختمان سهطبقه هیأت راهنمایی میکند.
«خلوص» کلید حاجت هاست
حاج آقا اقبالی وقتی متوجه چرایی حضورم برای گفتوگو میشود، میگوید: مجمع دینی هفتم تیر از سال 59 در میدان تیر به همت اهالی محل، مؤمنین و متدینین و خانوادههای شهدا تشکیل شده و تا به امروز کارهای اساسی مهم و فرهنگی را پیگیری کرده است. بخش قرآن و عترت، برگزاری شب شعر عاشورایی، ستاد جهیزیه و... تنها بخشی از اقدامات فرهنگی مذهبی هیأت است. همچنین اعضای هیأت امنای ثارالله از خیرین ممتاز کشور در اموری نظیر بیمارستانسازی و مدرسهسازی هستند.
حاج آقا موضوع را اینگونه ادامه میدهد: اما برسیم به سؤال شما که چرا رفت و آمد اقلیتهای دینی به این هیأت بیشتر است. باید بگویم هیئت ثارالله به لحاظ موقعیت مکانی، فعالیتش را در محله اقلیت نشین شامل ارامنه(مسیحی)، زرتشتی و کلیمی شروع کرد. اقلیتها جزئی از صاحبان ادیان هستند و در همسایگی ما قرار دارند. آنها به خاندان اهل بیت(ع) بخصوص آقا ابوالفضل ارادت خاصی دارند و اینجا را به عنوان محل آرامش دلها انتخاب کردهاند. و در کنار دیگر عزاداران به سوگواری امام حسین(ع) مینشینند.
حاج آقا آنچنان از ارادت اقلیتها و خلوص و ایمان و حاجت گرفتنشان حرف میزند که حس حسادتم برانگیخته میشود. شاه واژه تعاریف و تأکیدات حاج آقا اقبالی یک کلمه است: «خلوص» و تنها «خلوص»! کلمهای که در گفتار ساده و در عمل دلی صاف و زلال میطلبد.
وی ادامه میدهد: ریشه این ارادت تاریخی و دینی است. آنها هم جزو این مردمند، تاریخ را میدانند و آگاهی دارند، آنها میدانند و میشنوند ما منتظر روزی هستیم که حضرت مهدی(عج) به همراه حضرت عیسی(ع) ظهور کند و حسینیههای جد آقا صاحبالزمان(عج) گوشهای از وصل شدن به خود ایشان است. میگوید: همسایگان اقلیت هیئت جزئی از مردمان همین دیارند که اعتقاد عجیبی به سرور و سالار شهیدان دارند. مظلومیت حسین را با دل دریافتهاند و از سر دل در مجلس امام حسین(ع) حاضر میشوند.
بانوی ارمنی شفای همسرش را از حسین(ع) میگیرد
حاجآقا سلطانی از یک بانوی ارمنی که در همسایگی حسینیه زندگی میکرده است میگوید که سال 62-63 به حسینیه میآید به حاج آقا سلطانی میگوید من را میشناسی. از همسایههای هیأت شما هستم. شوهرم را دکترها جواب کردهاند شما برایش کاری کنید. حاج آقا با تعجب میگوید وقتی دکترها جوابش کردهاند ما چه کاره ایم. بانوی ارمنی میگوید از حسینتان بخواهید. حاج آقا هم میگوید خودتان از آقا بخواهید جواب میدهد. نتیجه این توسل خالصانه و بدون ریا شفای شوهر بیمارش است تا سال بعد پس از شفایافتن بیمارش، گوسفند و نذری خود را به حسینیه بیاورد و به حاج آقا بگوید حسین جوابم را داد.
آقای سلطانی دربیان خاطرهای دیگر میگوید: هیئت ثارالله برای تبلیغات دینی همیشه حدود 500 کارت دعوت برای شورای خلیفه گری ارامنه به کلیسا ارسال میکرد و آنها هم میان افرادی که میخواستند توزیع میکردند. بعدها این تعداد افزایش یافت تا الان که حدود دوهزار کارت دعوت مخصوص اقلیتهای دینی صادر میشود و همه ساله ایشان بخصوص در روزهای تاسوعا و عاشورا به عنوان مهمان اباعبدالله(ع) در مجلس عزاداری
حاضر میشوند.
این «حسین» کیست که عالم همه دیوانه اوست
روزی خانمی زرتشتی به حسینیه مراجعه و تقاضای ژتون غذا کرد در حالیکه ژتون غذا تمام شده بود گفتم خواهر ژتون تمام شده با لحنی عصبانی گفت من از نارمک آمدهام به امید غذای حسین(ع) حالا میگویید غذا نیست اصل هیأت برای داماد -زرتشتیان به سبب ازدواج شهربانو دختر یزدگرد سوم با امام حسین (علیهالسلام) ایشان را داماد خود میخوانند- ماست آنوقت یک غذایش به ما نمیرسد. و از آن سال به بعد خانم زرتشتی به همراه کل فامیل و بستگانش در هیئت ثارالله حضور پیدا میکند حتی دانههای برنج را از سفرهها جمع میکند و میگوید اینها را بهعنوان تبرک در طول سال در انواع غذاهایش استفاده میکند.
استاد دانشگاه جامع علمی و کاربردی که از گفتن نامش امتناع میکند، در هیئت ثارالله مسئول آشپزخانه است. وی میگوید به دلایلی حدود 13 سال است که هر جای دنیا باشم در گرما و سرما تنها یک تماس از سوی هیأت مرا به اینجا میکشاند.
وی نحوه پخش غذای نذری ثارالله را اینگونه شرح میدهد: سالهای اول به رسم معمول نذری میدادیم تا اینکه متوجه شدیم اقلیتها غذای نذری را به صورت فریز شده نگه میدارند و در طول سال همراه با غذاهای دیگر به عنوان تبرک استفاده میکنند. پس از آن بود که ظرف خورشت را از برنج جدا کردیم تا اینکار برای مهمانان اباعبدالله(ع) راحتتر باشد.
این استاد دانشگاه به خادمی حسین(ع) افتخار میکند و میگوید: روزهای تاسوعا و عاشورا اینجا کربلایی میشود دیدنی. مسلمان از غیرمسلمان معلوم نیست و همه برای حسین(ع) عزاداری میکنند.
وقتی محل هیأت را به قصد خانه ترک میکردم بیاراده نوای شعر معروف محتشم کاشانی را که در فضا پیچیده بود، با خود زمزمه کردم. انگار حالا بهتر متوجه میشوم وقتی محتشم میسرود: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» منظور از عالم و شورش در آن چیست و یا وقتی سروده: «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست» منظورش از عالم و دیوانگی چه بوده... حالا خوب میدانم مجلس حسین(ع) همان جایی است که برای حضور در آن، فقط و فقط باید عشق داشته باشی. اصلاً هم دست خودت نیست! اینجا با هر نام «حسین» اشکی از گونهها جاری میشود و رنگ و طعم این اشک، مسیحی باشی یا کلیمی، زرتشتی باشی یا مسلمان تفاوتی ندارد.
منبع : روزنامه ایران
تگ ها:
ارسال نظرات